بررسی و نقد کتاب «مسیح جهانی (کیهانی): چگونه یک واقعیت فراموششده میتواند هر آنچه که میبینیم، آنچه بدان امیدواریم و آنچه باور میکنیم را تغییر دهد.» نوشته ریچارد رور
نویسنده : داگلاس گروتایس
نویسنده این کتاب وعده بزرگی به ما میدهد. “واقعیت فراموششده مسیح جهانی” میتواند ما را کاملا متحول کند. از نظر ریچارد رور، بیشتر مردم کلیسا مسیح واقعی را در نیافته اند. اگر این حرف درست باشد، مساله بسیار جدی است. نوشته ابتدای کتاب، تصوری از دیدگاه او نسبت به مسیح ارائه میدهد:
من این کتاب را به سگ سیاه پانزده ساله محبوبم، ونوس، تقدیم میکنم، که در آغاز نوشتن این کتاب باید او را به خدا میسپردم و رها میکردم. بدون هیچگونه پوزش و عذرخواهی، الهیات تقلیلیافته یا ترس از بدعت، میتوانم به درستی بگویم که ونوس هم برای من مسیح بود.
ریچارد رور نویسندهای پرکار و سخنرانی محبوب است. بیوگرافی او بیان میکند که او ” معلم یک جهانبینی شناختهشده جهانی است که شاهدامینِ بیداری جهانی در عرفان مسیحی و سنت پرنیالیسم (پایدارگرایی)است.” در سال ۱۹۸۷، رور مرکز عمل و تفکر (Action and Contemplation) را در البوکرکی در ایالت نیومکزیکو تأسیس کرد که نیروی محرکه ای در جنبش دعای متفکرانه بود. اپرا وینفری دو بار با او مصاحبه کرده است. (موتور جستجوی) گوگل او را همه جا پیدا میکند. در نگارش این بررسی (اواخر دسامبر ۲۰۲۰)، مسیح جهانی به عنوان رتبه ۸ در “مسیحشناسی” و رتبه ۹ در “اخلاق مسیحی” در وبسایت Amazon.com فهرست شده است. رور این را “کتاب پایان زندگی” خویش میداند که حاوی تمام افکار مهمتر اوست.
ریچارد رور بدعتگذاری در ردای یک کشیش فرانسیسکن است. به بیان دقیقتر، او گرگی در لباس میش، معلمی دروغین و فریبکار است (متی 7: 15-19؛ اعمال رسولان 20: 29-31 را ببینید). بررسی من از این ادعاهای قوی پشتیبانی خواهد کرد. رور سابقه بدی دارد. رور با استناد به آموزههای خود که عمدتاً مبتنی بر عرفان شرقی (نه مسیحیت کتابمقدسی) هستند، به ما توصیه میکند که به جای شناخت منجی متمایز از خود، «خود واقعیمان» را بیابیم و آموزش او در مورد دعای متفکرانه بیشتر بر رها کردن افکار تأکید میکند نه بر مسیح. رور همچنین در معرفی عمل مشرکانه و بدون پشتوانه روانشناختی انیاگرام به کاتولیکها و پروتستانها دخیل بود. با این حال برخی از چهل و پنج کتاب او پرفروش بودهاند و تأثیر او بر مسیحیت امروز عمیق است. ملیندا گیتس مینویسد: «هر کسی که تلاش میکند ایمان خود را عملی کند، صفحات این کتاب میتواند او را تشویق کرده و برای او الهامبخش باشند.» بونو، خواننده اصلی گروه U2، میگوید: «من نمیتوانم این کتاب را زمین بگذارم». در واقع او هرگز نباید آن کتاب را انتخاب میکرد، به علاوه بونو، یک سلبریتی پاپ است نه بهترین منبع برای پندهای الهیاتی.
هنگامی که رور در مورد مهمترین موضوع جهان، یعنی هویت عیسی مسیح مینویسد، موجی ایجاد میکند که میتواند قایقهای نامناسب معنوی را واژگون کند. از آنجا که رور اغلب از کتابمقدس به عنوان یک مرجع نقل قول میکند پس من هم او را بر اساس کتابمقدس قضاوت میکنم. همانطور که اشعیا گفت: «به شریعت و به شهادت روی نمایید! اگر مطابق این کلام سخن نگویند ایشان را طلیعهای نیست.» (اشعیا 8: 20؛ همچنین یوحنا 10: 35؛ دوم تیموتائوس 3: 15-17 را ببینید). هرکس درباره “مسیح” صحبت میکند منظورش عیسی مسیحِ کتابمقدس، خداوند حقیقی و نجاتدهنده جهان نیست. خود عیسی به ما در مورد شیادانی که پس از صعود او برمیخیزند هشدار داد. «در آن زمان، اگر کسی به شما گوید: «ببینید، مسیح اینجاست!» یا «مسیح آنجاست!» باور مکنید» (متی 24: 23؛ همچنین اول یوحنا 4: 1-6؛ دوم قرنتیان 11: 14- 15را ببینید.) همه کسانی که از اصطلاحات مسیحی استفاده میکنند، از کتابمقدس به عنوان فرهنگ لغت خود برای تعریف معنا استفاده نمیکنند. عیسی همچنین در مورد کسانی که کتابمقدس را با ترجیح خود برای نظرات صرفاً انسانی باطل میکنند، هشدار داد (متی 15: 1-7؛ همچنین کولسیان 2: 8 را ببینید). همانطور که خواهیم دید، رور مهارت گمراهکنندهای در پیچاندن (تغییر تفاسیر و تبیینهای) کتابمقدس به تناسب جهانبینی غیرکتابمقدسی خود دارد (دوم پطرس 3: 16).
جهانبینی پنتئیستی رور
رور خطاهای منطقی، الهیاتی و تفسیری را تنگاتنگ کنار هم می نشاند. این مساله به یک بررسی دلهرهآور میانجامد، زیرا اغلب رد کردن یک خطا بیشتر از بیان آن زمان میطلبد. برای اینکه همهچیز در دسترس باشد، ادعاهای اساسی رور را تشریح خواهم کرد و با یک جهانبینی کتابمقدسی با آنها مخالفت میکنم و برخی از فاحشترین اشتباهات او را تصحیح خواهم کرد. قبل از ادامه، در نظر بگیرید که رور از شما میخواهد که چگونه کتابش را بخوانید: «به طور خاص وقتی شروع میکنیم، باید اجازه دهید برخی از کلمات این کتاب حداقل برای مدتی تا حدی مرموز باقی بمانند. میدانم که این کار برای ذهن خودخواه ما که میخواهد هر مرحله از راه را کنترل کند، میتواند نارضایتی در پی داشته و ناراحتکننده باشد. با این حال، این دقیقاً همان روش متفکرانه خواندن و گوش دادن است و در نتیجه به میدان بسیار وسیعتری کشانده میشود.»
این حرفها ممکن است به شکل فریبندهای عرفانی و معنوی به نظر برسد، اما دستوری برای خلع سلاح ذهن منطقی در امور معنوی است که در واقع جوهرهی ادراکی او از دعای متفکرانه است. بر خلاف باور رور، ارزیابی ادعاهای حقیقت با منطق و کتابمقدس کاری درست و سالم است. به یاد بیاورید که «اینان از مردم تسالونیکی نجیبتر بودند زیرا پیام را بااشتیاق پذیرفتند و هر روز کتب مقدس را بررسی میکردند تا ببینند آیا به راستی چنین است.» (اعمال رسولان 17: 11؛ همچنین رجوع کنید به رومیان 12: 1-2؛ اول قرنتیان 14: 20). علاوه بر این، ما باید مراقب باشیم که به «میدان بسیار وسیعتر» کشیده نشویم (هر چه که هست). میدان وسیعتر ممکن است یک باتلاق مرگبار پر از افعی باشد (اول پطرس 5: 8-9).
رور میخواهد به ما بقبولاند که ریشه همه سنتهای معنوی در یک حکمت پرینیال است. او معتقد است که درک او از “مسیح جهانی” رویکرد مسیحیان را به روی معنویت ادیان دیگر باز میکند و نتیجتاً میبایست به دگرگونی اجتماعی منجر شود. منظور از حکمت پرینیال، آموزههای کتابمقدس نیست، بلکه آگاهی معنوی مشترکی است که عرفا، غیب گویان و حکیمان مختلف در طول تاریخ و در ادیان مختلف از آن بهرهمند شدهاند. ایده اصلی این است که خدا و کیهان یکی هستند. بنابراین، او میگوید: «هیچ دینی هرگز به عمق چنین ایمانی [در محبت خدا] نمیرسد.»خواهیم دید که او با درک نادرست از مرگ و کفاره عیسی، مفهوم محبت خدا را مخدوش میکند.
جهانبینی رور یکتاپرستی نیست، بلکه پنتئیسم (همه چیز خدا) یا، شاید، پننتئیسم (همه چیز در خدا) است. او کتابمقدس را دستکاری میکند تا این تعلیم را آموزش بدهد. برای مثال، او به کولسیان 3: 11 اشاره میکند که میگوید: «فقط مسیح وجود دارد. او همهچیز است و در همهچیز هست.» این پنتئیسم است. اما متن واقعی کتابمقدس میگوید: «در این انسان جدید یونانی یا یهودی، ختنهشده یا ختنهناشده، بربر یا سکایی، غلام یا آزاد دیگر معنی ندارد، بلکه مسیح همهچیز و در همه است.» بنابراین متن اصلی اشاره به وحدتی دارد که همه ایمانداران در مسیح دارند، نه الوهیت آنها. هیچ ترجمه معتبری از ترجمه و تفسیر نادرست رور پشتیبانی نمیکند. این یک مورد کلاسیک از خوانش متن و تطبیق آن با مصداقی که اصلا مقصود متن نبوده و حقیقت نداشته است (تفسیر به رأی).
رور و تجسم
رور شکاف سخت بین خدا و خلقت را انکار میکند و ادعا میکند که تجسم از خلقت آغاز شده است، زمانی که «منبع اولیه نامتناهی» خود را در چیزهای متناهی میریزد. عیسی در واقع دومین تجسم بود. چه ما رور را یک پنتئیست بدانیم یا یک پننتئیست (بسیاری حتی اینطور نمیدانند)، او قطعا پیرو نظریه فیض و صدور یا همانEmanationism است. یعنی خداوند نه با به وجود آوردن جهان از هیچ (ex nihilo)، بلکه با بسط دادن وجود خود به چیزهایی که دارای الوهیت میشوند، آن را «خلق» میکند. کیهان نشأت یا مشتق شدن خداوند است. از آنجا که مسیحیان نباید فریب «استدلالهای زیبا» را بخورند (کولسیان 2: 4؛ همچنین به دوم قرنتیان 10: 3-5 مراجعه کنید)، ما باید این دیدگاه را با یکتاپرستی مقایسه کنیم.
توحید (چه در یهودیت، چه در مسیحیت و چه در اسلام) خدا را در وجود خود جدا از عالم خلقت میداند. او متعال، تغییرناپذیر، قادر مطلق، همه جا حاضر، دانای کل و کاملاً نیکو است. کیهان هیچ یک از این ویژگیها را ندارد زیرا ممکن، محدود، متغیر و به واسطه گناه مخدوش است. مسیحیت تأیید میکند که علیرغم این تمایز خالق/مخلوق، انسانها به صورت و شباهت خدا آفریده شدهاند (پیدایش 1: 26؛ 9: 6؛ یعقوب 3: 9) و خود خدا یک بار برای همیشه در شخص عیسی یعنی مسیح تجسم یافته است تا مخلوقات سقوط کرده (و کل جهان) را از طریق زندگی کامل ، مرگ و کفاره و رستاخیز فضا-زمانی خود نجات دهد (اول قرنتیان 15: 1-8). در بازگشت ثانوی خود، او جهان را پاکسازی، داوری و رستگار خواهد کرد (اعمال رسولان 1: 8؛ رومیان 8: 18-23). علاوه بر این، خدا با ماست (متی 1: 23) و در پیروانش است(کولسیان 1: 27). اما این امر به سختی مخلوقات را با خدا یکی میکند، زیرا مخلوقات موجودات احتمالی و متناهی باقی میمانند و هرگز نمیتوانند همانطور که خداوند نامتناهی است نامتناهی شوند.
عیسی و مسیح
رور از انحصارگرایی انجیل احساس خفگی میکند. او مینویسد که «سِرّ مسیح یک رویداد یکباره نیست، بلکه یک فرآیند مداوم در طول زمان است؛ مثل تداوم نوری که جهان را پر میکند.» رور میتواند این جمله عیسی را بپذیرد: «من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز به واسطه من نزد پدر نمیآید.» (یوحنا 14: 6) فقط با این ادعا که عیسی از خود به عنوان یک فرد (یعنی عیسی) صحبت نمیکند، بلکه از مسیح جهانی که راه، راستی و حیات جهانی است سخن به میان میآورد. این دقیقاً مشابه مسیحشناسیهایNew Age است که من در کتاب خود به نام Jesus in an Age of Controversy آن را نقد کردهام. این دیدگاه، متن کتابمقدس را کاملاً نادرست میداند. وقتی توما از عیسی راه رسیدن به پدر را پرسید، عیسی تأیید کرد که او خود، همان راه، راستی و حیات است(یوحنا 14: 1-6؛ همچنین متی 11: 27؛ اعمال رسولان 4: 12؛ اول تیموتائوس 2: 5 را نیز ببینید). تفسیر رور با در نظر گرفتن این آیه، روی سطح و بیبنیان است.
رور از ما میخواهد باور کنیم که عیسی و مسیح دو موجود جداگانه هستند. برای رور، مسیح مهمتر از این دو است. بنابراین، ما لازم نیست که تسلیم عیسی به عنوان نجاتدهنده و خداوند باشیم تا با تپش و جریان الهیِ یک جهان در حال تکامل همراه شویم. این خیلی کوتهفکرانه است. خدا اهمیتی نمیدهد که ما «این نام را درست بفهمیم». با این حال، پولس، مقامی بالاتر از رور، تعلیم داد که «تا به نام عیسی هر زانویی خم شود … و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است …» (فیلیپیان 2: 9-10، همچنین اعمال رسولان 4: 12 را ببینید. ) توبیخ فریسیان توسط عیسی در مورد رور نیز صدق میکند: «وای بر شما ای فقیهان! زیرا کلید معرفت را غصب کردهاید. خود داخل نمیشوید و داخلشوندگان را نیز مانع میگردید.» (لوقا 11: 52)
برای رور، معنویت، به معنای تجربه عرفانی قدرت مسیح جهانی، برای آوردن عدالت، صلح و شادی به جهان است. او وقتی میگوید که عیسی «چندین بار از ما خواست که از او پیروی کنیم و هرگز حتی یک بار از ما نخواسته که او را پرستش کنیم»، در باب الهیات خود بند را به آب میدهد. از آنجا که درک درست از عیسی منجر به پرستش میشود، عیسی نیازی به درخواست یا فرمان دادن نداشت. عیسی پرستش را چندین بار در اناجیل پذیرفت (مثلاً به متی 14: 33؛ 28: 9، 17 مراجعه کنید). پرستش «آن بره ذبحشده» یک فعالیت مرکزی و باشکوه در کتاب مکاشفه است (مکاشفه 5: 11-12). رور تلاش میکند تا عیسی را با جدا کردن او از مسیح، که ترفند قدیمی ناستیسیسم بدعتگرایانه است، از تخت سلطنت عزل کند. اما پطرس اینطور موعظه میکند: «پس قوم اسرائیل به یقین بدانند که خدا این عیسی را که شما بر صلیب کشیدید خداوند و مسیح ساخته است.» (اعمال رسولان 2 :36) یعنی عیسی خودِ ماشیح یا مسیح است.
رور مینویسد که مسیحیان میتوانند درباره اینکه «حضور خدا در یک انسان واحد ریخته شد»، «جهش ایمان داشته باشند». اما در ادامه میگوید: «تا بتوان انسانیت و الوهیت را در او و بنابراین در ما، یکی دانست!» در حالی که مسیحیان با مسیح میپیوندند و با روحالقدس پر میشوند اما این یک تجسم نیست، زیرا آنها از طریق کار مسیح در تجسم، مصلوب شدن، رستاخیز و صعود او نجات یافتهاند. علاوه بر این، عیسی «پسر یگانه» خداست (یوحنا 3: 16)، و ما نیستیم.
مانند بسیاری از بدعتگذاران، رور میخواهد مسیحیت را از هر گونه محدودیت رهایی بخشد تا آن را برای افراد خداناشناس جذابتر کند (دوم تیموتائوس 4: 3). در مورد پولس اما اینطور نیست: «آیا تایید مردم را میخواهم یا تایید خدا را؟ آیا میکوشم مردم را خشنود سازم؟ اگر همچنان در پی خشنودی مردم بودم خادم مسیح نمیبودم» (غلاطیان 1: 10). رور در نهایت مسیحیت را از حقیقت کتابمقدس و خود انجیل آزاد میکند. برای مقابله با آموزههای جعلی او، «مسیح جهانیِ» واقعی را در مقایسه با کفارهای که عیسی مسیح پرداخت، در نظر بگیرید.
من درباره تعالی خدا و جدایی خدا از خلقت او نوشتهام (برعکسِ رور)، اما اکنون برای درک تجسم باید خدا را تثلیث بدانیم. فقط یک خدای لایتناهی شخصوار وجود دارد (تثنیه 6: 4؛ یعقوب 2: 19)، که به طور ازلی-ابدی و به طور مساوی در سه شخص به عنوان پدر، پسر و روح القدس وجود دارد (متی 28: 19). این یک رابطه سه در یک است. از شخص دوم تثلیث به عنوان کلمه (به یونانی: Logos) یاد میشود که «با خدا بود و خدا بود» و «همه چیز به واسطه او پدید آمد» (یوحنا 1: 1-3). این کلمه در تاریخ فضا-زمان به عنوان عیسی ناصری ماهیت انسانی به خود گرفت (یوحنا 1: 14). رور میگوید که واژه یونانی به این معنی است که کلمه به طبیعت بشر تبدیل شد و این در مورد همه انسانها صدق میکند. این ادعا پوچ و بیمعنی است، زیرا کلام از آمدن عیسی به طور منحصر به فرد به جهان صحبت میکند (یوحنا 1: 1-18). رور میخواهد آنچه را که فقط مسیح،(خدا-انسان)، در اختیار دارد، بگیرد و به بشریت بسط بدهد. این بدان معناست که خلقت را با خالق اشتباه گرفته شود (رومیان 1: 25 را ببینید). این اشتباه کوچکی نیست.
کلمه قبل از اینکه عیسی ناصری به طور خارق العاده ای در رحم مریم باکره قرار بگیرد وجود داشت. راه دیگر برای بیان این موضوع این است که خدای پسر، همیشه وجود داشته است. مسیح پیش از تجسم (پسر یا کلمه) جهان را با حکمت الهی هدایت میکرد و منتظر زمان مناسب برای جسم شدن بود (غلاطیان 4: 4؛ یوحنا 1: 18). همانطور که یوحنا نوشت: «آن نور حقیقی که به همه انسانها روشنایی میبخشد به راستی به جهان میآمد» (یوحنا 1: 9). اما «و کلمه انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایسته آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی» (یوحنا 1: 14). این زمانی است که تجسم آغاز شد. رور از خلقت به عنوان اولین تجسم “مسیح جهانی” یاد میکند. این کار اشتباهی است. تثلیث جهان را از هیچ آفرید و در طول تاریخ آن را طبق مشیت الهی هدایت کرده است (افسسیان 1: 23). با این حال، خلقت الهی تجسم نیست، مشیت الهی تجسم نیست و حضور همه جانبه الهی تجسم نیست. تجسم فقط یک بار اتفاق افتاد آن هم در آمدن خداوند عیسی مسیح، که به تنهایی تمام اختیارات را دارد: “و همهچیز را زیر پای او نهاد و مقرر فرمود که او برای کلیسا سَر همهچیز باشد” (افسسیان 1: 22). این را نمیتوان به درستی در مورد شخص دیگری تأیید کرد. غیر این فکر کردن به معنای تحریف کردن کتابمقدسی است که به رسمیت میشناسیم (دوم پطرس 3: 16؛ متی 15: 1-6). تجسم به این معناست که کلمه ازلی-ابدی، بدون اینکه خدا بودنش متوقف شود، در شخص عیسی، که تنها و یگانه مسیح یا ماشیح بود، یک ماهیت انسانی واقعی به خود گرفت. به بیان پولس در مورد مسیح عیسی توجه کنید:
او که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان درآمد. و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید. پس خدا نیز او را بهغایت سرافراز کرد و نامی برتر از همۀ نامها بدو بخشید، و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیحْ ’خداوند‘ است، برای جلال خدای پدر. (فیلیپیان 2: 6-11؛ همچنین به دوم قرنتیان 8: 9 مراجعه کنید).
علیرغم تلاشهای رور برای کماهمیت جلوه دادن عیسی و تمجید از نسخهای نادرست از «مسیح»، تجسم یک رویداد بینظیر و یکبار برای همیشه بوده است.
رور فکر میکند که “کلمه” به این معنی است که “مسیح” یک قدرت جهانی است که همیشه به طور رستگارانه عمل میکند. خدا چیزها را “با تبدیل شدن به آنها” دوست دارد. مسیح جهانی در حال تبدیل شدن به همهچیز است. این چیزی است که کتابمقدس هرگز آموزش نمیدهد. همچنین حداقل به سه دلیل از نظر فلسفی غیرممکن است:
(1) خدای نامتناهی نمیتواند به چیزی متناهی تبدیل شود. حتی در تجسم، ماهیت الهی و انسانی عیسی متمایز باقی میماند و با هم ترکیب نمیشود. همانطور که شورای خلقیدون (451) بیان کرد، مسیح «به راستی خدا و واقعاً انسان» است، یک شخص دارای الوهیت «در دو ذات، بدون سردرگمی، بدون تغییر، بدون تقسیم، بدون جدایی. تمایز ماهیتها به هیچوجه توسط اتحاد لغو نمیشود.»
(2) عشق، عاشق و معشوق میخواهد. اگر خدا به چیزهایی تبدیل شود که دوست دارد، آنگاه عشق متوقف میشود، زیرا چیزی برای خدا باقی نمیماند که دوستش داشته به آن عشق بورزد.
(3) خدا موجودی شخصوار است (خروج 3: 14). به این ترتیب، او نمیتواند چیزی غیرشخصوار شود و شخصوار باقی بماند. اما بیشتر کیهان غیرشخصوار است (مانند ستارگان و درختان). بنابراین، مسیح نتوانست در آن تجسم یابد (اگرچه او در سراسر کیهان حاضر است).
رور اشتباه میکند که کلمه را از عیسی جدا میکند. خود عیسی اکنون در دست راست پدر نشسته است و از آنجا بر کیهان سلطنت میکند (کولسیان 3: 1؛ متی 28: 18). اظهارات پولس در مورد سلطنت و حضور جهانی مسیح هرگز عیسی را از مسیح جدا نمیکند و هرگز رستگاری را به یک فرآیند تکاملی که به موجب آن انسانها دارای الوهیت شوند تبدیل نکرده تقلیل نمیدهد (برای مثال به کولسیان 1: 15-19 مراجعه کنید).
اشتباه گرفتن انجیل
با توجه به متافیزیکemanational رور مبتنی بر سنت ابدی، تعجبی ندارد که او انجیل را تحریف میکند. اگر خدا جهان را با تبدیل شدن به آن دوست دارد، پس هیچ گناهی وجود ندارد که بتوان از طریق قربانی جایگزین و فداکارانه مسیح بر روی صلیب تاوان آن را داد. رور میگوید که ما باید این ایده را در نظر بگیریم: «من هرگز از خدا جدا نبودهام و نمیتوانم جدا باشم، بجز در ذهنم.» این ادعا بر خلاف درک کتابمقدس از سقوط و گناه است و تفسیر کتابمقدس از نجات را رد میکند. من فقط از اشعیا برای رد رور استناد کمک میگیرم: «بلکه تقصیرات شما میان شما و خداایتان جدایی افکنده است و گناهانتان روی او را از شما نهان ساخته است تا نشنود» (اشعیا 59: 2).
در فصل «نام خانوادگی عیسی، مسیح نیست»، رور سعی میکند نشان دهد که مسیح یک نیروی جهانی است و عیسی تجلی انسانی این مسیح بود. اما مرگ او شامل هیچنوع “قصاص” نبوده است. یعنی عیسی مجازات گناهی را که ما به خدای عادل و قدوس مقروض بودیم متحمل نشد (رومیان 3: 25 و اول یوحنا 4: 10). بلکه «ترمیمکننده» بود و به کل جهان گسترش مییابد. از نظر رور، عشق خدا بیشتر یک انرژی تکاملی است تا یک قربانی کفاره که خود خدا از طریق عیسی مسیح، «بره خدا، که گناه از جهان برمیگیرد» (یوحنا 1: 29). هیچ کفاره اخلاقی توسط «مسیح جهانی» ساخته رور داده نشده است. او مینویسد که مرگ عیسی «معامله خونینی نبود که عدالت آزرده خدا برای اصلاح مشکل گناه انسان مطالبه کند.» رور همچنین در مورد نیاز گناهکاران به توبه برای دریافت نجات صحبت نمیکند (متی 4: 17؛ لوقا 24: 47). او تمام گفتههای کفاره کتابمقدس مانند قربانی کردن، کفاره دادن، پرداخت بها را به عنوان «استعارههای» متنی که منعکسکننده یک «تفکر معاملاتی» مغالطهآمیز هستند، رد میکند. اگر درست عمل کنی دادگاه با خدا خوب پیش خواهد رفت. رور ادعا میکند که این نگاه قدیمی به دگرگونی شخصی یا اجتماعی منجر نمیشود و بنابراین، باید حذف شود. با وجود این، جنبش مسیحی و آموزه نجات آن بیش از هر نهادی در تاریخ جهان برای تبدیل افراد و جوامع مفید و کارآمد بوده است و به تحقق این تبدیل ادامه میدهد.
از نظر رور، مسیح جهان را خدایی میکند، اما آن را از طریق تقدیم بیعیب عیسی مسیح با خدای قدوس آشتی نمیدهد (کولسیان 1: 19-20). اگر همهچیز از قبل با خدا یکی است، نیازی به آشتی نیست. رور با مهمتر کردن مفهوم ساختگی «مسیح جهانی» نسبت به عیسی مسیح تاریخی، رستگاری را از خون ریخته شده عیسی بر صلیب، که برای نجات گناهکاران داده شد، جدا میکند (اول یوحنا 1: 7؛ عبرانیان 9: 12 و بسیاری آیات دیگر.) کار مسیح واقعاً یک «معامله» بود، و خدا را شکر که اینطور بود. از طریق کفاره و قربانی مسیح، کسانی که به مسیح ایمان دارند از گناه پاک میشوند و عدالت کامل او را دریافت میکنند (افسسیان 2: 8؛ دوم قرنتیان 5: 21). این تبادل بزرگ نامیده میشود، اما میتوان آن را معامله بزرگ نامید.
و این معامله منجر به تبدیل الهی میشود. پیروان مسیح از گناهانشان بخشیده میشوند، عادل شمرده میشوند، به عدالت مسیح سپرده میشوند، دوباره متولد میشوند، مملو از روحالقدس میشوند، سفیران پادشاهی غیرقابل توقف و ابدی خدا میشوند و پویایی جدیدی برای پرستش خدا و خدمت به همسایه خود به قوت روح از طریق اعمال نیک فراوان را میسر میکند (یعقوب 2: 14-26؛ افسسیان 2: 8-10؛ یوحنا 15: 1-8). این انجیل واقعی است. این چیزی است که جهان را زیر و رو کرد (اعمال رسولان 17: 6). این همان چیزی است که میتواند جهان را دوباره زیر و رو کند. مذهب دروغین رور چنین نخواهد کرد.
پولس رسول کلام آخر را به ریچارد رور که به دست خود انجیل را تحریف کرده است خواهد گفت.
در شگفتم که شما بدین زودی از آن که شما را به واسطۀ فیض مسیح فرا خوانده است رویگردان شده، به سوی انجیلی دیگر میروید. البته انجیلی دیگر وجود ندارد، امّا کسانی هستند که شما را مشوش میسازند و برآنند که انجیل مسیح را تحریف کنند. امّا حتی اگر ما یا فرشتهای از آسمان، انجیلی غیر از آنچه ما به شما بشارت دادیم موعظه کند، ملعون باد! چنانکه پیشتر گفتیم، اکنون باز میگویم: اگر کسی انجیلی غیر از آنچه پذیرفتید به شما موعظه کند، ملعون باد! (غلاطیان 1: 6-9)
منبع :