جمله آغازین مقاله منتشر شده در Friday’s Union Tribune (25 اکتبر 1996) من را دچار گیجی و سردرگمی کرد: «پاپ ژان پل دوم در جامعترین بیانیهاش درباره فرگشت، بر این نظریه که ایمان و علم میتوانند در کنار هم باشند پافشاری کرده است.»
تا اینجا همه چیز خیلی خوب بود. من هم از صمیم قلب در این مورد با پاپ موافق بودم. اگر سخنرانی من را در کنفرانس علم و ایمان شنیده باشید، میدانید که چرا فکر میکنم اگر علم و ایمان به درستی تعریف شوند میتوانند کنار قرار بگیرند. (چگونگی تعریف علم و ایمان بخش مهمی از پاسخ به این مساله است.)
من در ادامه بیانیه پاپ راه و نظر خود را از او جدا کردم: «تئوریهای چارلز داروین تا زمانی که فرض بگیرند آفرینش کار خدا بوده، درست هستند.»
این گونه اظهار نظر، آن هم از سوی پاپ به نظرم چیز عجیبی است. اصلاً قصد بیاحترامی به پاپ ژان پل دوم را ندارم اما آیا این بیانیه از دید شما هم عجیب نیست؟ به نظر من نظریههای چارلز داروین (نظریههای علمی، نظریههای مربوط به منشأ، ظهور و رشد موجودات) یا درست هستند یا درست نیستند. اگر آنها درست نیستند پس نمیتوانید با دخیل کردن خدا، به آنها عینیت بخشیده و آنها را به شکل معجزهآسایی منطقی جلوه دهید. از طرفی اگر آنها به خودی خود درست هستند، پس لازم نیست تصویر خدا را اضافه کنید تا مورد تایید قرار بگیرند چون آنها پیشاپیش با شواهد ثابت شدهاند. نکته و هدف نهفته در نظریه فرگشت دقیقا همین است: مادر طبیعت بدون خدای پدر. راستش من فکر نمیکنم که فرگشت حتی منطقی باشد. بعید میدانم نظریههای چارلز داروین درست باشند، بنابراین اصلاً ترغیب نمیشوم که آنها را در نوعی فرگشت خداباورانه تعمید داده و به آنها عینیت ببخشم.
طبق تعریف، فرگشت توضیحی برای چگونگی ایجاد و تکامل موجودات (به شکلی که امروزه هستند)، بدون وجود خدا ارائه میدهد (منظورم چیزی است که به عنوان “نظریه کلی فرگشت” شناخته میشود). به همین دلیل این نظریه چنین سروصدایی به پا کرد. آیا فکر میکنید که اگر خدا میخواست طبق تصویر فرگشتی کار کند، آنوقت نظریه فرگشت تا این حد گُل میکرد؟ البته که نه.
ریچارد داوکینز، نویسنده ساعتساز کور و یکی از تکاملگرایان برجسته جهان، درست میگفت که داروین با نظریهاش جهان را برای خداناباوری امن و آماده کرد. اما اگر داروینیسم را میتوان به راحتی با خداباوری همراه کرد، چگونه ممکن است که داروین جهان را برای خداناباوری امن و آماده کرده باشد؟
داروینیسم طی ده تا پانزده سال پس از انتشار منشاء گونهها در سال 1859 بسیار محبوب و توسط اکثریت پذیرفته شد چون به نظر میرسید توضیح چیزهایی است که قبلاً وجود خدا برای تبیین آنها ضروری بود. اگر نظریه فرگشت تا این اندازه جذاب است تنها به این دلیل است که خدا را از تصویر کلی جهان حذف میکند.
وقتی به سخنان تکاملگرایانی نظیر دیرینهشناس معروف، هاروارد استفان جی. گولد گوش میدهید، متوجهمیشوید که او تمایل بسیاری به تایید باورمندی به خدا در عین تکاملگرایی دارد. مشکلی نیست اما این بدان معنا نیست که گولد فرگشت خداباورانه را تأیید میکند. گولد مانند بسیاری از دوستانش که به خدا ایمان دارند به این تئوری پایبند است که اعتقاد آنها به خدا کاری مذهبی است که در اتاقهایشان، داخل خانه و پشت درهای بسته کلیساها انجام میشود. آنها دین و علم، خدا و فرگشت، معنویت و واقعیت را کنار هم قرار نمیدهند.
وقتی مردم سعی میکنند خدا را در فرآیند فرگشت جای بدهند، فرگشتگرایانی مانند گولد میایستند و میگویند: «یک دقیقه صبر کنید، اگر فکر میکنید واقعاً چنین بوده است یعنی شما فرگشت را درک نکردهاید. فرگشت فرآیندی از پیش طراحیشده نیست بلکه تصادفی است و شما نمیتوانید فرآیند تصادفی طراحیشده داشته باشید.»
فرگشت خداباورانه به معنای طراحی تصادفی است و مانند دایرههای مربع کاملا غیر منطقی است. چنین چیزی وجود ندارد.
سؤال این نیست که آیا میشود خدا را در فرگشت جای داد تا مسیحیان احساس راحتی کنند یا خیر؛ بلکه پرسش اصلی این است که آیا شواهد از نظریه فرگشت حمایت میکنند؟
به بیان ساده باید با نظریه فرگشت به صورت علمی و بنا بر شایستگی علمی آن برخورد کرد مبادا در مورد این موضوع سردرگمی به وجود آید.
حال آیا فرگشت توضیحی کافی در مورد منشأ به وجود آمدن موجودات است؟ به نظر من ناکافی است. برخلاف دیدگاه پاپ، هرچه دانش بیشتری به دست میآوریم با مشکلات بیشتری در مورد منشأ حیات از طریق ابزارهای فرگشتی روبرو میشویم و چالشهای بیشتری در مورد تبدیل و تکامل حیات از نوعی به نوعی دیگر با روشهای فرگشتی ظاهر میشود.
گذشت زمان و افزایش دانش نه تنها کمکی به ارتقاء نظریه فرگشت نکرده بلکه به آن صدمه هم زده است. فرگشت در ابتدا به این دلیل که اطلاعات بسیار کمی در مورد این فرآیند وجود داشت بسیار محبوب بود. اکنون ما در مورد جزئیات بیوشیمیایی و ژنتیکی و نظریه اطلاعات و پیچیدگی باورنکردنی حتی سادهترین اشکال حیات، چیزهای بیشتری میدانیم و امروز، در چنین دریایی از اطلاعات و اکتشافات تازه، بدیهی است که فرگشت قادر به توضیح حیات نیست.
برای این ادعا مدرک میخواهید؟ این نظریه به راحتی قابل ابطال است. سادهترین راه برای رسیدن به قلب مشکل و ابطال نظریه فرگشت این است که با استفاده از شواهد نشان بدهیم فرگشت مبتنی بر واقعیتهای علمی جهان نیست، بلکه بر اساس فلسفه است.
برای اینکه فرگشت یک واقعیت باشد، شما باید حداقل دو چیز را مد نظر داشته باشید. اول، پیدایش حیات از مواد غیر زنده (بیجانزایی)، دوم، چگونگی تبدیل حیات از اشکال ساده به اشکال پیچیده. شما باید شروع بازی و ادامه بازی را داشته باشید.
حالا سوال من اینجاست: چگونه چیزی زنده از چیزی غیر زنده به وجود آمد؟ چگونه بازی با ابزارهای فرگشتی شروع شد. کسی هست که این را بداند؟ هیچکس نمیداند. درست است که ایدههایی وجود دارد و مردم راههای ممکنی را پیشنهاد کردهاند، اما هیچکس چیزی که واقعاً به این سؤال پاسخ دهد ترسیم و تصور نکرده است. مشکلات و پیامدهای این ایده بسیار زیاد است. مدلهایی برای رقابت با هم پیشنهاد شدهاند، اما همه آنها در لحظه حضور حیات ایستادهاند. نظریاتی که میگویند “بیایید از اینجا شروع کنیم و ببینیم به کجا میرسیم.” احتمالاتی وجود دارد، اما هیچکس نمیداند که چگونه حیات شکل گرفته یا حتی چگونه میتوانسته با جزئیات کافی و قانعکننده رخ بدهد.
و حالا ضربه نهایی: اگر نمیدانید که حیات چگونه با فرآیندهای طبیعی و فرگشتی اتفاق افتاده است، پس اصلا از کجا میدانید که حیات با فرآیندهای طبیعی و فرگشتی اتفاق افتاده است؟ ادعا میشود که فرگشت یک واقعیت علمی است، اما شما نمیتوانید واقعیت فرگشت را داشته باشید مگر اینکه واقعیت بیجانزایی را داشته باشید. با این حال هیچکس نمیداند چگونه چنین چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. اگر نتوان نشان داد که حیات از مواد و واکنشهای غیر زنده سرچشمه گرفته است، بازی حتی نمیتواند شروع شود.
پس چرا بر اساس اطلاعاتی که در حال حاضر داریم، فرگشت را یک واقعیت مینامیم، در حالی که فرگشت حتی نمیتواند شروع شود. پاسخی که دریافت میکنید همیشه یکسان است: “چون ما اینجا هستیم پس حتما اتفاق افتاده است.” دوستان این فرایند را استدلال دایرهای مینامند و مبتنی بر تعهد قبلی به این است که طبیعتگرایی توسط واقعیتها متزلزل نمیشود و این ثابت میکند که فرگشت، نظریهای در باب علم نیست، بلکه در حوزه فلسفه است.
گرگ کوکل