به نظر میرسد که کتاب مقدس خدایی زمانمند را معرفی میکند، خدایی که درعینحال به نحوی فراتر از زمان نیز است و زمان او را مثل ما محدود نمیکند (اول پطرس 3).
امروز کلاه تفکر خود را بر سر بگذارید. قرار است در مورد زمان صحبت کنیم.
برای ما عادی است که بگوییم “خدای لامکان و لازمان” یا “با مرگ، از زمان، به ابدیت میرویم.” بااینحال، کتاب مقدس در مورد لازمانی خدا شفاف و در جزئیات صحبت نمیکند. به نظر میرسد بیشتر آیات نشان میدهد که خدا در زمان است: مکاشفه 1: 4; مکاشفه 4: 8، مزمور 90، یهودا 25، دوم پطرس 3: 8.
دو کتاب مشهور تصویری لازمان را از خدا توصیف میکنند. کتاب «ناامیدی از خدا» نوشته فیلیپ یانسی و «مسیحیت ناب» از سی. اس. لوئیس. لوئیس و یانسی به دلیل گرههای الهیاتی و فلسفیای که ظاهراً هر دو از آنها بیخبرند، درباره این مسئله دچار سردرگمی هستند.
بیایید زمان را تعریف کنیم و ببینیم آیا خدا واجد شرایط برای زمانمند بودن هست یا خیر.
در ابتدا، ما به یک تعریف یا توصیف از زمان نیاز داریم که درک اولیه ما از آن را به تصویر بکشد. بعد، باید ببینیم که آیا این تعریف اصلاً برای خدا صادق هست یا خیر. سپس، باید به برخی از تصورات غلط، چه فلسفی و چه الهیاتی، که به نظر میرسد یانسی نادیده گرفته، بپردازیم.
زمان چیست؟ به بیان ساده، زمان، وقت و هنگام است.
اینجاست که ساعتها وارد میشوند (هر نوع ساعتی). ساعتها تغییر را نشان میدهند یا به طور دقیقتر، ساعتها نمونههایی از تغییر هستند که نشاندهنده گذر زمان است. پس میتوان گفت زمان پیششرط لازم برای تغییر است و تغییر شرط کافی برای تثبیت گذر زمان است. شاید زمان (مدت) بدون تغییر وجود داشته باشد، اما به نظر میرسد که تغییر بدون زمان ممکن نیست.
چرایی همینجا است. اگر حالت خاصی از امور به دنبال حالت دیگری بیاید (تغییر در ویژگی، یا روابط، و غیره) بهطوریکه حالت دوم باحالت اول همزمان (در همان زمان) نبوده باشد (مثل دنباله احتمالی اعداد)، میتوانیم بگوییم یک تغییر زمانی رخداده است. در ادبیات معمول و عادی میگوییم که حالت اول گذشته و حالت دوم حال است. بهعبارتدیگر، حداقل یک واقعیت گذشته حقیقی وجود دارد.
به نظر میرسد اگر تغییر واقعی رخ دهد، دو شرایط کاملاً متفاوت در رابطه زمانی با یکدیگر خواهیم داشت، یکی زودتر و دیگری دیرتر. (توجه کنید که نگفتم «قبل و بعد». این عبارات لزوماً به معنای زمان نیستند، فقط به ترتیب دلالت دارند. اعداد در ترتیب خاصی هستند، اما به نظر میرسد هیچ کیفیت زمانی در آن ترتیب وجود ندارد.)
هر زمان که تغییری از هر نوع رخ دهد، میدانیم که زمان سپری شده است.
بنابراین، ما یک آزمایش ساده برای وجود زمان داریم. اگر حقایق زمانمند وجود داشته باشد (در این مورد، واقعیتی در مورد گذشته) آنگاه زمان سپری شده است. مدتِ زمان اندازهگیریشده است؛ بنابراین زمان باید وجود داشته باشد. بهعلاوه، عواملی که در این تغییر مشارکت دارند، خودشان باید تغییر را حفظ کنند، حتی اگر تغییری بیرونی در ارتباط با رویدادهای موردنظر باشد؛ بنابراین این عوامل نیز زمانمند و در زمان هستند.
به نظر من الان درکش خیلی ساده است. اگر خدا عامل تغییر است، پس باید در زمان باشد یا حداقل در نقطه خاصی که تغییر حاصل میشود وارد زمان شود. به این حالت نظریه A زمان (A-theory of time) میگویند. زمانها واقعی هستند و تغییر هم واقعی است؛ چراکه تغییر واقعی گذر زمان را مشخص میکند و گذشته را از حال و حال را از آینده متمایز میکند.
تنها یک راه برای جلوگیری از این نتیجهگیری وجود دارد. شاید «زودتر از» و «بعد از» بههیچوجه یک رابطه زمانی نباشند، بلکه به شکلی غیرموقتی علّی و معلولی باشند، مثلاینکه یک بشقاب همیشه بر روی بشقاب دیگری قرار میگیرد و بشقاب زیرین موقتاً جایگاه و موقعیت بشقاب بالایی را ایجاد میکند. (لوئیس از این تصویر به نحو دیگری استفاده میکند).
آیا ممکن است زمان را بتوان به مجموعهای از رویدادهای ایستا تقلیل داد که به طور علّی به هم مرتبط هستند نه در زمان؟ آیا ممکن است تمام تاریخ منیفولد و خمینه بزرگ فضا -زمان باشد؟ یک “جهان بلوکی”؟ از درون، ما “جریان” زمان را حس میکنیم، اما در واقع هر لحظه تنها برشی ایستا، بیحرکت و ثابت از داستان است. این راهحل لوئیس و یانسی است. این نظریه B-Torey زمان نام دارد، اما اجازه دهید آن را فقط دیدگاهی کتاب داستانگونه بنامیم.
فیلسوفان مسیحیای هستند که به این دیدگاه پایبندند زیرا این تنها دیدگاهی است که خدا همچنان میتواند لازمان باشد. اما همانطور که در تعریف دیدیم، چنین افرادی نمیتوانند هیچ تغییری در جهان هستی را بپذیرند؛ زیرا تغییر بلافاصله ما را به زمان سوق میدهد. ما باید خدا را در وضعیتی تغییرناپذیر داشته باشیم و درعینحال جهان فضا-زمان بهعنوان یک بلوک کتاب داستانگونۀ ایستا وجود داشته باشد.
تا اینجای داستان خوب است، اما از اینجا به بعد سروکله مشکلات پیدا میشود. خدا کیهان را از عدم خلق کرد؟ در دیدگاه B، جهان باید در وابستگی علّی ابدی به خدا وجود میداشت، اما هرگز «زمانی» نبوده که کیهان به منصه ظهور رسیده باشد. کیهان همیشه نزد خدا بوده است. او علت ازلی-ابدی کیهان است و کیهان هرگز در هیچ زمانی شروع به بودن نکرده است؛ مانند آن دو بشقاب که یکی تا از ازل تا ابد بر دیگری قرار دارد.
به نظر من این بهای سنگینی برای اثبات خدای لازمان است که نمیتوان پرداخت.
اگر خدا دست به خلقت بزند، کار تمام شده است. او ممکن است قصد و تصمیم انجام برخی کارها را از ازل داشته باشد، اما پس از آن باید اراده خود را اعمال کند، او باید باقدرت عمل کند و باید جهان را بیافریند. به نظر میرسد که چنین آفرینشی یک فرایند حداقل ششروزه بوده و این بدان معناست که خدا حداقل در آن موقع در زمان بوده است.
اگر خدا بهنوعی هایپرتایم باشد چطور؟ خدا همچنان میتواند عمل کند و خلق کند و درعینحال میتواند ورای زمان ما باشد و در نقاط مختلف جدول زمانی ما دخالت کند. این دیدگاه لوئیس در نارنیا بود. اما یک مشکل وجود دارد یانسی میگوید «مثل کسی میماند که در دنیای واقعی برای مدت کوتاهی در یک فیلم ظاهر میشود». چیزی غیرواقعی در این دنیا وجود دارد. تصور کنید که یک شخصیت در یک کتاب هستید. چه چیزی کم است؟ “اکنون” وجود ندارد. همه چیز را میتوان با یک تاریخ مشخص کرد، اما چه چیزی محرک عمل و اقدام است؟
علاوه بر این، هیچ بخش خاصی از داستان شخصیت خاصی را تعریف نمیکند. وقتی داستان کامل از ابتدا تا انتها مشاهده شود، شخصیت میتواند یک شخصیت کامل باشد. هیچ فردی در هیچ “لحظهای” به طور کامل حضور ندارد. در هیچ صفحه خاصی از داستان افراد واقعی را نمیبینیم. ما فقط عوامل و رویدادها را مشاهده میکنیم. تنها پس از آشکارشدن کامل داستانمان است که شخصیتمان را به طور کامل در اختیار داریم.
در واقع این رویکرد نوعی دیدگاه نسبت به چیستی یک شخص است. به آن نمای ماندگاری میگویند. شما هرگز در یک نقطه از زمان یک شخص کامل را ندارید، فقط تکههایی از یک شخص را دارید. تمام وقایع زندگی آن شخص به کل فرد میانجامد. بهنوعی، تنها زمانی که میمیرید خود کاملتان هستید.
آیا این روش عجیبی برای نگریستن به شخص نیست؟ آیا اکنون در این لحظه شما کاملاً همان فردی هستید که هستید، همان شخص واقعی یک سال پیش و همان شخصی که یک سال دیگر خواهید بود؟ بله، قرار است تغییر کنید. قرار است چیزهای بیشتری یاد بگیرید و برخی چیزها را هم فراموش خواهید کرد. باگذشت زمان وزن اضافه میکنید یا عضلهسازی میکنید. اما به معنای واقعی کلمه، شما هنوز همان فرد هستید. هنوز خودتان هستید. به همین دلیل است که ما میتوانیم شما را برای جرمی که درگذشته مرتکب شدهاید محاکمه کنیم. شما هنوز خودتان هستید، اما چنین چیزی در یک دیدگاه کتاب داستانگونه از زمان غیرممکن است.
در تحلیل ما از زمان، پرواضح است که خدا نمیتواند به شیوهای علّی زمانمند عمل کند و لازمان باشد. اگر خدا دست به خلقت بزند، آنگاه این تغییر فوراً برای او تبدیل به گذشته میشود. خداوند در آن نقطه با مدتزمان تعریف میشود و زمان در مورد او صدق میکند («در ابتدا خداوند آسمانها و زمین را آفرید (زمان گذشته)»).
تنها راه برای جلوگیری از چنین چیزی این است که تجربه خود از جریان زمان را یک توهم بنامیم و دیدگاه کتاب داستانگونه از زمان را انتخاب کنیم. اما این هم مشکلات خاص خودش را دارد. بهسختی میتوان از طریق سلسله وقایع، هویت شخص را درک کرد و مفهوم “اکنون” بهسادگی ناپدید میشود.
مطمئناً، همانطور که یانسی اشاره میکند، بین دیدگاه خدا و دیدگاه ما تفاوت وجود دارد. اما تفاوت در علم اوست، نه در رابطه او با زمان. خدا از آینده پیشاپیش آگاه است. او آینده را در زمان حال ابدی خود نمیبیند.
مسئله مهم در جبرگرایی این نیست که آیا آینده ثابت است یا خیر، بلکه این است که چه چیزی آینده را اصلاح و بهتر میکند. اگر قرار است آینده به دلیل انتخابهای فردی که خدا از آنها آگاه است، راهی مشخص باشد (از طریق دانش کامل خدا از حقایق مربوط به آینده)، پس هیچ تهدیدی مبنی بر جبر وجود نخواهد داشت.
به نظر میرسد که کتاب مقدس خدایی زمانمند را معرفی میکند، خدایی که درعینحال به نحوی فراتر از زمان نیز است و زمان او را مثل ما محدود نمیکند (اول پطرس 3). خدا میتوانست در طول مدت نامحدودی وجود داشته باشد (یا اصلاً در هیچ زمانی) با هدفی ازلی-ابدی برای ایجاد دنیایی که میخواست، و هدفی ازلی-ابدی برای به انجام رساندن چیزهای خاص در زندگی هر یک از ما. اما وقتی خلق کرد، به ضرورت وارد زمان شد و اکنون گذشته و حال دارد.
در دانستن اینکه خدا همیشه کنترل را در دست داشته و هرگز سکان را رها نخواهد کرد، آرامش فوقالعادهای هست. همچنین میتوان با دانستن اینکه خدا در زمان حال با من است و غیرقابلدسترس نیست، بلکه در این لحظه با من است، آرامش عمیقتری به دست آورد و چون او در این لحظه حاضر است میتواند برای پاسخ به نیازها و دعاهای من کاری کند.
گرگ کوکل
منبع:
https://www.str.org/w/is-god-in-time-?p_l_back_url=%2Fsearch%3Fq%3Dtime