همین چند وقت پیش بود که تام هالند از من دعوت کرد تا با او به مراسم ایون سانگ در کلیسای سنت بارتولومیو کبیر که قدیمیترین کلیسای لندن است بروم.
هالند یکی از مجریان پادکست محبوب The Rest is History است و چند سالی است که عضو یک کلیسای معمولی است. وقتی روی کتاب پرفروشش Dominion تحقیق میکرد با پادکست همراه شد. کتاب او به توضیح تأثیر همیشگی و بیچونوچرای انقلاب مسیحی قرن اول بر شکلگیری پندار اخلاقی قرن بیست و یکم میپردازد و از اینکه چگونه هالند، بهعنوان غربی لیبرال سکولاری که تهماندههای ایمانش را در نوجوانی از کف داده بود، متوجه میشود در مورد باورهای حقوق بشری، برابری و آزادی هنوز اساساً مسیحی است پرده برمیدارد.
هالند تنها ندانمگرایی نیست که دوباره کلیسا را امتحان میکند. برعکس جمعیت آماری عموماً سالخورده بسیاری از کلیساهای انگلیکن، به نظر میرسد جمعیت کلیسای سنت بارتولومیو متشکل از زنان و مردان جوان و متخصص است. من یک سیاستمدار بنام را در میان ایمانداران شناختم و شنیدم که یک ستاره راک هم اخیراً پایش به این کلیسا باز شده است.
باوجوداینکه سنت زنگها و عودها جز سنتهای کلیسایی من نیست؛ اما ادغام موسیقی کرال کلیسایی، روشنکردن شمع و پرستش با عود برایم تجربه مسحورکننده و شگفتانگیزی بود. به گمان من مردمی که روی نیمکتهای کلیسا جای گرفتهاند همان قدر که آماده دعاها و شنیدن موعظه هستند توقع یک ملاقات عرفانی هم دارند.
به عقیده من ماجراجویی هالند طیف گستردهتری از جزرومد سکولار در غرب را منعکس میکند. این همان پدیدهای است که در کتابم، تولد دوباره باور به خدا، به آن پرداختم.
نیو آتئیستها که توسط ریچارد داوکینز، سم هریس، دنیل دنت و کریستوفر هیچنز رهبری میشدند در اوایل دهه ۲۰۰۰ وقتی ما دین را بوسیدیم و کنار گذاشتیم، آرمانشهری را پیشبینی کردند که بر اساس علم و عقل بنا شده بود. اما کاشف به عمل آمد که کتابهای پرفروششان مملو از وعدههای پوشالی است. تمام آنچه جامعه پسامسیحیت ما تا امروز در چنته داشته سردرگمی، بحران سلامت روان در جوانان. جنگهای فرهنگی بوده است. پس چندان جای تعجب ندارد که سروکله جنبش نیو آتئیستها پیدا میشود.
افراد تأثیرگذاری مانند جو روگان و داگلاس موری درباره ارزش ایمان مسیحی و خطر کنارگذاشتن آن بسیار صحبت کردهاند. آیان حرصی علی بهعنوان یک نیو آتئیست سابق وقتی متقاعد شد که اومانیسم سکولار نمیتواند غرب را نجات بدهد، فضایل میراث یهودی – مسیحیمان را ستایش کرد. لوئیس پری، فعال حقوق زنان از زمانی که نگارش کتابی با عنوان «دعوی علیه انقلاب جنسی» را آغاز کرد به دفاع از بازگشت به اخلاق سنتی مسیحی برخاسته است. برت وینستین زیستشناس تکاملگرا اغلب دین را «به لحاظ استعاری درست» توصیف میکند. روانشناسان سکولاری مانند جاناتانهایت و جان ورواکه از ارزش ایمان در بحبوحه «بحران معنا» در غرب بسیار نوشتهاند.
روانشناس جردن پیترسون صدای شناخته شده و مهم دیگری است که درباره ارزش مسیحیت صحبت میکند. در ماه نوامبر در یکی از سخنرانیهای او در O2 Arena شرکت کردم. او مثل همیشه توجه مخاطبانش که عمدتاً مردان جوان بودند را به بازگشت بهسوی کتاب مقدس بهعنوان منبع حکمت ژرف در باب وضعیت انسان سوق داد.
مثل روز روشن بود که پیترسون علیرغم مفید انگاشتن مسیحیت، برای اینکه باور کند مسیحیت حقیقت است دچار کشمکش است. او با چشم یونگی خود به کتاب مقدس نگاه میکند و «الگوهای عمیق نمادگرایی و معنا» را افشا میکند. بااینحال، همانطور که در مورد وینستین، هایت و ورواکه نیز صادق است، چنین ارزیابی از ایمان هنوز هم صرفاً به منزله تلقی دین بهعنوان «افسانهای مفید» برای معنا بخشیدن به زندگی است.
اما مسیحیت تنها به منزله قایق نجاتی کارآمد برای روشنفکران سرگردان نیست. اگر به معنای واقعی کلمه مسیحیت حقیقت نباشد، پشیزی ارزش ندارد. اینکه عیسی مسیح حقیقتاً از مردگان برخاست مهم است. برای پولس مهم بود. «اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید.» و این باید برای ما هم مهم باشد.
سی. اس. لوئیس جایی نوشته است: «اگر تاریخ را بخوانید، میبینید مسیحیانی که بیشترین تلاش را برای دنیای کنونی کردهاند، تنها کسانی بودند که بیشتر به دنیای آینده فکر میکردند.» کسانی که نهادها و ارزشهای دنیای امروز را پایهگذاری کردند. اگر مردم واقعاً به وعده مسیحیان برای رستگاری ایمان نمیآوردند و نمیتوانستند در مواجهه با مرگ امیدوار باشند، شجاعت تغییر جهان را به نام عیسی نداشتند.
اگر روشنفکران محافظهکار بدون ایمان به مسیحیت صرفاً با آن همبازی (عبارت تام هالند) شوند، آنگاه جنبش «نیو تئیست» ناگزیر از بین خواهد رفت. همدستی با مسیحیت در جهت یک برنامه ضد بیداری یا بهمنظور دفع اسلام رادیکال، آن را به یک ابزار سیاسی مفید تبدیل میکند، اما درعینحال آن را از هر گونه قدرت حیاتی تهی میکند. یک ناسیونالیسم مسیحی راست بهاندازه مسیحیت چپ مترقی که نان را سیاستپسندانه به نرخ روز میخورد، پوچ و بیمعنا خواهد شد.
بااینحال، آنها میگویند خدا به طرق مرموز عمل میکند. من بهعنوان یک مسیحی معتقد، نشانههایی از حرکت او در ذهن و قلب روشنفکران سکولار میبینم. بسیاری از آنها متوجهاند که اومانیسم سکولار شکستخورده است و برخلاف همه انتظاراتشان، به نظر میرسد در آستانه پذیرش ایمان هستند.
در واقع بعضی از آنها مسیحی شدهاند. پل کینگزنورث، نویسنده و شاعر، هنگامی که در سال ۲۰۲۱ ایمان خود را اعلام کرد، خوانندگانش شاخ درآوردند. راسل برند اکنون خود را به عنوان یک مسیحی معرفی میکند و میگوید که قصد دارد غسل تعمید بگیرد. آیان حرصی علی میگوید که مسیحیت را پس از اینکه متوجه شده است «از نظر روحی ورشکسته است» پذیرفته است. جردن هال، پیشگام در فناوری، اخیراً در مورد گرویدن خود به مسیحیت علنی صحبت کرده است. آیان حرصی علی و جردن هال، به شکلی برجسته و مشهود به تجلی نظریه تام هالند مبنی بر اینکه مسیحیت آن زیربنا و مبنایی است که اخلاق غرب بر آن قرار گرفته، اشاره کردهاند.
نفر بعدی خود هالند است. چند هفته پس از رفتن به کلیسا، در یک گفتگوی عمومی شرکت کردیم و در آن گفتگو هالند شخصوارترین نشانه را از مسیر روحانی فعلی خود بازگو کرد. او گفت که چگونه در حین فیلمبرداری یک مستند در شمال عراق، وحشتزده از قتلعام شهری که در آن مردان به معنای واقعی کلمه توسط دولت اسلامی به صلیب کشیده میشدند، ایستاده بود. دیدن مصلوب شدن برای هدف اصلی خود، «پرتگاه وجودی» را باز کرد. به دنبال آن یک تجربه عمیق در کلیسای متروکهای که به طور سیستماتیک توسط دولت اسلامی هتک حرمت شده بود، همراه بود. هالند میگوید هنگام کشف تصویری شکسته از بشارت تولد عیسی و ملاقات مریم باکره با جبرائیل را در میان آوار، ملاقات روحانی تمامعیاری را تجربه کرد.
تاریخشناس تمایل داشت آن تجربه را به کمآبی و حالت تهوع تقلیل بدهد، اما نمیتوانست به این راحتی آنچه رخداده بود را انکار کند. هالند به من گفت: «نوعی حس شیرین سرمستی بود. همه چیز عجیبوغریب بود و لحظهای که میپذیری فرشتگان وجود دارند، ناگهان دنیا غنیتر و جالبتر به نظر میرسد.»
هالند برای اولینبار صراحتاً در مورد تشخیص سرطانش در دسامبر ۲۰۲۱ صحبت کرد. سرطانی که باعث میشد بخشی از دستگاه گوارشش را از دست بدهد. این خبر زمانی منتشر شد که بیمارستانها تحتتأثیر شیوع کووید بودند و بهسختی میشد تصویر درستی از تشخیص سرطان ارائه داد. هالند که از این خبر شوکه شده بود، در مراسم دعای نیمهشب در سنت بارتولومئو کبیر شرکت کرد و در ناامیدانه دعا کرد.
چند هفته بعد، به نظر میرسید که دعایش مستجاب شده است. مجموعهای از شرایط غیرعادی منجر به معکوس شدن تشخیص سرطانش شد. در نهایت نیازی به جراحی نبود.
هالند باکمالمیل اعتراف میکند علیرغم اینکه احتمالاً هیچ یک از این اتفاقها یک شکگرای سرسخت را تحتتأثیر قرار نمیدهند؛ اما او را تحتتأثیر قرار دادند. او اعتراف میکند که حتی روایت دعای پاسخ داده شده هم با هر مسیحیتی جور در نمیآید.
کلیسای بانو در سنت بارت تنها مکان در لندن است که ظهور مریم در آن رخداده است. هالند میگوید که مخاطب دعای ناامیدانه او مریم مقدس بود. هالند میگوید که خودش هم از اینکه این شرایط توانسته متقاعدش کند که مسیحیت صاحب حقانیت است بهاندازه بقیه شوکه است. او با خنده میگفت: «خدا حتماً شوخیاش گرفته است.»
باید دید که این جنبش به کجا میرود. آمارها تصویر کلی از کاهش مداوم دینداری را نشان میدهد. کلیسا رفتن در برخی فرقهها برای دههها در سقوط آزاد بوده است. بااینحال، یکی از تحقیقات اخیر من را به فکر فروبرده است. در فنلاند، حضور مردان ۱۸ تا ۲۹ساله در کلیسا بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ بیش از دوبرابر شده است. همین افزایش در مورد مراسم دعا و اعتقادشان به خدا هم صادق است. این آمار ممکن است فقط یک انحراف از میانگین عجیب باشد (این مورد در سایر کشورهای شمال اروپا گزارش نشده است)، یا شاید هم یک زنگ خطر است.
من بهعنوان یک مسیحی معتقدم چیزهای مرده میتوانند دوباره احیا شوند. بالاخره نکته این روایت همین است. همانطور که چسترتون نوشت: «مسیحیت بارها مرده و از مرگ برخاسته است؛ چون خداوندی داشته که راه خروج از قبر را بلد است.»
جاستين برايرلى
منبع:
https://www.spectator.co.uk/article/a-christian-revival-is-under-way-in-britain/