خدا بی نقص نیست. یکی از “حامیان دگرباشی” در توئیتی گفته : “خدا گاهی اشتباهاتی می کند که ما قادر به اصلاح آنها هستیم.” وی در توئیتر نوشته”خدا شما را با موهای سیاه آفریده، اکنون بلوند هستید. خدا چشمان معیوب به شما داده، اما اکنون بینایی تان را به کمک عینک اصلاح کرده اید. خدا به شما دندانهای کج و معوج داده، همه را به کمک ارتودنسی مرتب ساخته اید. دگرباشان نیز مثل همین کارهای شما، بیرونشان (بدنشان) را به نحوی اصلاح می کنند که با درونشان تطبیق داشته باشد.”
ادعا می کنند که از قرار معلوم خدا بدن نادرست و معیوبی به شما داده است و اصلاح این اشتباه چیزی در حد استفاده از عینک طبی برای بهبود بینایی و ارتدونسی برای مرتب کردن دندان هاست. امااین طرز فکر دست کم به ۴ دلیل به لحاظ استدلالی مخدوش است.
همه موجودات آنگونه که هستند عمداً توسط خالق مان به این شکل کنونی آفریده نشده اند. کتاب پیدایش به ما می گوید که خدا در ابتدا همه چیز را نیکو آفرید. کلام خدا همچنین به ما می آموزد وقتی جهان به گناه آلوده شد خلقتِ بی نقص خدا را آشفته و نابسامان کرد. کودکان با نقص عضو، دستگاههای ایمنی معیوب و یا سندروم داون به دنیا می آیند. اگرچه این ارادهٔ خدا نیست اما انسان گناه کرد و به همراه این گناه، خلقت را به فساد کشانید. نقصان ها در زمانِ تولد- خواه از نظر آناتومی و خواه از نظر فیزیولوژی- تقصیر خدا نیست بلکه بخاطر تأثیر مستقیم گناه در زندگی بشر است.
هر عضو بدن به گونه ای طراحی شده که عمکرد خاصی داشته باشد. چشمان به نیت دیدن، دندان ها به نیت جویدن و خرد کردن درست شده اند. به عنوان مثال، استفاده از عینک طبی و عملِ لیزیک با نیت ترمیم چشم و بازگرداندن آنها به عملکرد اصلی شان که همانا بی نقص دیدن است، انجام می شود.
مثلاً پسرم با عارضهٔ بلفاروپلاستی -پلک افتاده- به دنیا آمد که دیدن را برایش دشوار می کرد. دکتر متخصص، از طریق جراحی، پلک را بالاتر کشید تا این نقصان به بینانی اش لطمه ای وارد نکند و چشمهایش بتوانند به درستی عملکردشان را انجام بدهند. این کار تلاشی برای “تغییر بیرون به منظور تطبیق با درون” نبود. صرفاً با ترمیم یک عضو به منظور بازگرداندنش به طراحی و هدف اولیه، یک عمل ساده جراحی انجام شد. اما هدف از داستان سرایی های دگرباشان، اصلاح یک عضو معیوب نیست. در عوض، اغلب، خواسته یک دگرباش این است که در سیستم اندامی که دقیق کار می کند (مثلاً از طریق استعمال هرمون) و یا با مخدوم کردنِ اعضایی از دستگاه جنسی که به درستی کار ش را انجام می دهد، تغییراتی ایجاد کند.
ادعایی که در این توئیت مطرح شده این است که دگرباشان برای ایجاد تطابق بدن بیرونی با احساسات درونی، دست به تغییر اعضا و اندامشان می زنند. اما چرا باید گمان کرد که تصور یک شخص دربارهٔ بدنش همیشه صحیح است؟ شرایط بسیاری هست که حالات درونی یک فرد با بدن وی تطابق ندارد و این فقط استنباط آن شخص است(نه واقعیت بدنهایشان) و اساساً قابل اعتماد نیست.
برخی از مردم تصور می کنند اندام چاقی دارند در حالیکه در واقعیت لاغر هستند. یک عدم تطابق میان ذهن و بدنهایشان وجود دارد اما این درونشان است که در اشتباه به سر می برد و بیرون آنها ایرادی ندارد. چرا اتوماتیک وار و با پیشفرض باید باور کنیم که ادراکات درونی فردی که خود را دگرباش می خواند صحیح است؟ شاید یک دگرباش برای تطابق درون و بیرون خود بیشتر از تغییر بدنش به اصلاح ذهنش احتیاج داشته باشد و برعکسِ این امر صادق نباشد.
شاید این مغالطه جدی ترین مشکل این توئیت باشد. مصادره به مطلوب یک مغالطه منطقی است که در آن شخص به جای اثبات درستی ادعایش، صدق ادعا را پیش فرض قرار می دهد. در این مورد خاص، نتیجه گیری که نویسنده می خواهد باور کنید این است که”خواستهٔ یک دگرباش مبنی بر تغییر بدن به منظور تطبیق با احساسات درونی امری طبیعی است”. برای اثبات صدق این مدعا چه شواهدی ارائه می کند؟ هیچ شواهدی. صرفاً با ارائه چند نمونه(عینک طبی و ارتودنسی) فقط خواسته خودش را برای ما تشریح می کند.
اما ارائه نمونه ها، ارائه برهان نیست و نتیجتاً چیزی را اثبات نمی کند. مثال ها فقط تصویرسازی می کنند و تنها با تشریح یک ایده با روشی متفاوت به شفاف سازی آن کمک می رسانند. ادعای ایشان این است که ایجاد تغییرات در اعضای سیستم جنسی به منظور تطابق با احساسات درونی، در قیاس شبیه به استفاده از عینک طبی و ارتودنسی است(ادعایی حقیقتاً مبهم).حتی به فرض محال اگر استفاده از عینک طبی قابل قیاس با قطع عضو جنسی از بدن باشد، تنها چیزی که نویسنده انجام داده این است که با ارائه چند مثال موضوع و خواستهٔ مورد نظرش را شفاف سازی کرده است. اما حتی اگر از منظر جراحی زیبایی، تغییر اندام جنسی برای تطابق با احساسات درونی کار صحیحی باشد، این چیزی است که باید با دقت اثبات شود.
این توئیت، فقط صدق ادعای نویسنده را پیش فرض می گیرد و با قیاسهایی سست، تصویرسازی می کند. نویسنده برای اثبات درستی چرایی این مدعا هیچ دلیل منطقی ارائه نمی کند.
این ۴ گام نادرست در نحوه استدلال و تفکر، شاهد این مدعاست که افراد در باب موضوعات مهمی از این دست اساساً تعمق نمی کنند. هیچ کس این را نفی نمی کند که برخی از افراد حسی را تجربه می کنند که تصور می شود عدم تطابقی میان ذهن و اندام برقرار است. همچنین کسی نمی تواند این را نفی کند که تجربیاتی از این دست، عارضه ای جدی به شمار می آید. در واقع، مسیحیان چنین افرادی را به عنوان کسانی که به شباهت خدا آفریده شده اند و شایسته محبت، دلسوزی و توجه هستند، ارزشمند و گرامی می دارند. جایی که مسیر ما از دوستان به ظاهر آزاد-اندیشمان(که برخی حتی ادعا می کنند مسیحی اند) جدا می شود آنجاست که معتقدند خدا در خلقت بدن هایشان اشتباه کرده ولی احساسات و تجربیات درونی شان عاری از خطاست و تنها راه حل برون رفت از این مشکل، مداوا از طریق هورمون تراپی و ایجاد تغییرات و جراحی زیبایی افراطی است.
تنها امید برای دگرباشان- و در واقع برای همه افراد- ایجاد تغییرات بیرونی نیست بلکه تغییرات بنیادین و درونی است. ایجاد تحولات بیرونی در اندام مدنظر نیست بلکه تحول روح مساله ماست. فقط طبیب اعظم قادر به انجام چنین کاری است.
نوشته : آلن شلیمان
https://www.str.org/w/are-transgender-people-fixing-god-s-mistakes