روزی یکی از دوستان کلیسایی از من پرسید: «متافیزیک چیه؟» دکتر پاول گولد در مقالهای مینویسد که عموماً کتابفروشیهای محلی عناوین مرتبط با متافیزیک را جایی نزدیک کارتهای تاروت و طالعبینی قرار میدهند. پس احتمالاً برخی از شنیدن اینکه متافیزیک شاخه مهمی در فلسفه است شاخ درمیآورند.
بیایید ببینیم متافیزیک از نظر فیلسوفان به چه معناست و چه ربطی به مسیحیت دارد؟ اینها در واقع سؤالات بسیار مهمی هستند، زیرا متافیزیک موضوعی است که بر برخی از اساسیترین عناصر ایمان مسیحی تأثیر میگذارد. این تعریف در طول زمان تغییر کرده است، زیرا حوزههای مطالعاتی بیشتری به آنچه فیلسوفان اکنون بهعنوان متافیزیک میشناسند اضافه شده است. بهجای ارائه تعریف دقیق، گاهی اوقات با اشاره به سؤالاتی که ممکن است در پی پاسخدادن به موضوع باشند، درک شهودی از آن آسانتر است. در ادامه به چند نمونه از سؤالات متافیزیکی و دلیل اهمیتشان برای مسیحیان اشاره شده است:
آیا یک علتالعلل وجود دارد؟ اگر بله آن چیست؟ بدیهی است که مسیحیان علاقهمند به پاسخگویی به این سؤال هستند، زیرا این یک آموزه ایمانی است که خدا اولین علت تمام آفرینش است.
آیا اراده آزاد داریم؟ آیا انتخابهای ما به طور علّی توسط شرایط قبلی تعیین میشود؟ هم متفکران مسیحی و هم غیرمسیحی هزاران سال است که با این پرسش دستوپنجه نرم میکنند. چرا؟ زیرا بدون اراده آزاد، درک اینکه چگونه انسانها واقعاً میتوانند از نظر اخلاقی در قبال اعمالشان مسئول شناخته شوند دشوار به نظر میرسد. ازآنجاییکه این یک آموزه مسیحی است که گناهکاران از نظر اخلاقی مسئول اعمال خود هستند، ما علاقهمندیم به این سؤال پاسخ دهیم.
آیا حقایق تغییرناپذیر وجود دارد؟ چه حقایقی به حقایق دیگر بستگی دارد و چه حقایقی غیر از آن چیزی که هستند ممکن نیست باشند؟ کتاب مقدس اعلام میکند که خدا تغییر نمیکند که در متن به این معناست که او اساساً از نظر اخلاقی کامل است و نمیتواند به قول خود برگردد. اگر هیچ حقایق تغییرناپذیر وجود نداشته باشد، لزوماً درست نیست که خداوند اساساً از نظر اخلاقی کامل است و نمیتواند زیر حرفش بزند و برخلاف کلامش رفتار کند.
فضا و زمان چیستند؟ مسیحیان معتقدند که خدا بهنوعی در همهجا حاضر و ازلی – ابدی است. اما اگر ما ندانیم مکان و زمان چه هستند نمیتوانیم بفهمیم که خدا چگونه با آنها ارتباط دارد؟ اگر معلوم نیست که خداوند چگونه میتواند با مکان و زمان ارتباط برقرار کند، پس معلوم نیست که چگونه میتواند به ما توجه کند و ما را دوست داشته باشد، زیرا ما در مکان و زمان هستیم.
چیزهای متغیر چگونه هویت خود را در طول زمان حفظ میکنند؟ مسیحیان بر این باورند که همان شخص گناهکار اگر مسیح را بپذیرد، از گناهانش نجات مییابد و از ابدیت با خدا لذت میبرد. اما برخی از مردم میگویند که هیچ «من»ی وجود ندارد که در طول زمان هویت خود را حفظ کند و ما فقط مجموعهای از اتمها هستیم که هر بار که یک اتم افزوده میشود، گم میشود یا چیدمانش عوض میشود تغییر میکنیم؛ بنابراین، پاسخ به این سؤال برای نشاندادن این نکته مهم است که دقیقاً همان شخصی که بدون عیسی گم شده است، میتواند در عیسی نجات یابد و حیات دوباره داشته باشد.
آیا جهان فیزیکی تمام چیزی است که وجود دارد؟ البته، برای خداباوران بهطورکلی و مسیحیان به طور خاص، جهان فیزیکی همه چیز نیست؛ بنابراین، اگر معلوم شود که کارل سیگان درست گفته است که «کیهان تمام چیزی است که هست یا بوده یا خواهد بود» پس مسیحیت دروغ است. با این تفاسیر مسیحیای که از نظر فکری مسئول است، تلاش میکند تا نشان دهد که دلایل خوبی برای این تفکر وجود دارد که جهان فیزیکی همه چیز نیست.
آیا اخلاق عینی حقیقت دارد؟ بهعبارتدیگر، آیا درست است که برخی چیزها مستقل از نظرات فردی یا جمعی ما خوب یا بد، درست یا غلط هستند؟ اگر بله بهترین توضیح برای اخلاق عینی چیست؟ اگر آنها فقط توهمات آگاهی یا ابداعات انسانی هستند که ما برای بسط برخی رفتارها ایجاد میکنیم، پس هیچ اخلاقی وجود ندارد که به طور عینی صادق باشد، منجمله فرامینی مانند «همسایه خود را همچون خویشتن محبت نما.»
همانطور که میبینید، متافیزیک فقط یک موضوع جالب و رمزآلود نیست که مختص محققان برج عاج دستنیافتنی است. متافیزیک حوزهای فکری است که تا هسته اصلی مسیحیت ریشه میدواند. بااینحال، متأسفانه، بسیاری مانند دوست من هرگز نشنیدهاند که این موضوع در کلیسا مورد بحث قرار گیرد و حتی به آنها آموزش داده نشده است که چگونه متافیزیک با ایمان آنها ارتباط دارد. اگر میخواهیم ایمان ما بهعنوان یک گزینه منطقی قابل دوام در فرهنگ فزاینده ضد عیسی دیده شود، باید با متافیزیک معاصر تعامل داشته باشیم و در جایی که مدعی تضعیف ادعاهای مسیحی است، آن را رد کنیم.
بهعنوان یک مثال تاریخی، در نیمه اول دهه 1900، دیدگاهی وجود داشت که بهطور خاص در فلسفه و علم محبوبیت زیادی پیدا کرد و راستیآزمایی نام گرفت. بر اساس این دیدگاه، تنها چیزهایی معنادارند که با حواس پنجگانه ما تأیید شوند، یا طبق تعریف صادق باشند. البته، این رویکرد بلافاصله موارد بسیاری که مسیحیان حقیقت میدانند را از بین میبرد، مانند وجود خدا یا روح یا فرشتگان یا حتی عشق. علاوه بر این ادعاهای تاریخی مانند قیام از منظر این دیدگاه بیمعنی هستند، زیرا هیچ راهی برای تأیید آنچه واقعاً با حواس پنجگانه ما اتفاق افتاده وجود ندارد. با این حال، فیلسوفان توانستند این دیدگاه را به عنوان رویکردی خودانتفائی رد کنند چرا که این دیدگاه قادر به حفظ استانداردهای خود نیست. این ادعا که «تنها چیزی که با حواس پنج گانه قابل تأیید است معنادار است» خود با حواس پنج گانه قابل تأیید نیست. با سقوط راستیآزمایی، علاقهای دوباره به پرسشهای متافیزیکی پدید آمد، که خود منجر به احیای بزرگ پژوهش مسیحی در 70 سال گذشته شده است. به عبارت دیگر، خدا را شکر برای متافیزیک!
در زندگی خود من، کاوش در پاسخ به این سؤالات قدردانی عمیقی از خدا و روشی که جهان ما و تجربیات آگاهانه ما در واقع در خدمت نمایش عظمت او هستند، به همراه داشته است. توصیه من به شمایی که به دنبال درک بیشتر از خدا، خود و جهان اطرافتان هستید، این است که جهان بیپایان جذاب و مهم متافیزیک، بهویژه کارهای شگفتانگیزی که فیلسوفان و الهیدانان مسیحی در این زمینه انجام دادهاند را کشف کنید.
تایسون جیمز
https://worldviewbulletin.substack.com/p/what-is-metaphysics-and-why-is-it