اخیراَ طی یک مصاحبه، در حالی که برخی از اکتشافات علمی را که ممکن است به وجود خدا اشاره کند، مطرح میکردم یکی از اپراتورهای دوربین (زن جوانی که من او را ماریا می نامم) آشکارا شروع به گریه کرد. بعداً درباره دلیل اشکهایش با من صحبت کرد.
مانند بسیاری از جوانان، ماریا وقتی وارد دانشگاه شد به خدا ایمان داشت. اما حین تحصیل، بارها با اساتیدی روبرو شد که اصرار داشتند بر اساس «علم» خدا افسانهای بیش نیست.
او از بابا نوئل واقعیتر نیست.
ماریا برای به چالش کشیدن اساتید خود احساس آمادگی نمیکرد و نهایتا کالج را با تردیدهای آزاردهنده درباره ایمانش ترک کرد و به این فکر کرد که آیا زندگی، از جمله زندگی خودش، ممکن است چیزی بیش از یک حادثه کیهانی نباشد.
بسیاری از جوانان سهم مشترکی در تردیدهای ماریا دارند.
در واقع صداهایی قدرتمند در فضای آکادمی به ما میگوید که علم، ایمان به خدا و اهمیت منحصربفرد انسان را غیرقابل دفاع میکند. برای مثال، همانطور که ریچارد داوکینز، خداناباور برجسته آکسفورد، اظهار داشته است: «جهانی که مشاهده میکنیم دقیقاً دارای ویژگیهایی است که باید انتظارش را داشته باشیم، اگر در نهایت هیچ نظمی وجود نداشته باشد، هیچ هدفی وجود نداشته باشد… چیزی جز یک بیتفاوتی کور و بیرحمانه نیست.”
اما آیا ما محصول چنین بیتفاوتی هستیم ؟ فرآیندهایی صرفا مادیگرایانه یا به قول یکی دیگر از خداناباوران علمگرا «کسی به فکر ما نبوده»؟ با فرض اینکه نگرش «هر چیزی که وجود دارد ماده است» نسبت به واقعیتهای جهان حقیقت داشته باشد، آیا جهان دارای خواصی است که ما باید انتظار داشته باشیم؟
شاید نه. سه اکتشاف علمی بزرگ نه تنها با انتظارات خداناباوران علمگرا در تضاد هستند بلکه به جهتی کاملاً خداباورانه اشاره میکنند.
اکتشافات نجوم رصدی و تحولات فیزیک نظری نشان داده است که جهان آغازی داشته است. این برخلاف انتظار ماتریالیستهای علمگرا است که مدتها جهان را ازلی-ابدی و قائم به ذات معرفی میکردند و بنابراین نیازی به خالق خارجی نداشتند.
شواهد برای آغاز انتظارات خداباوران را تأیید کرده است. آرنو پنزیاس، برنده جایزه نوبل، به یک کشف کلیدی کمک کرد تا آغاز کیهانی را تبیین کند. او بعدها مشاهده کرد: «بهترین دادههایی که ما در اختیار داریم دقیقاً همان چیزی است که پیشبینی میکردم، برای ادامه چیزی جز پنج کتاب موسی نداشتم. . . و همینطور کتاب مقدس به عنوان یک کل.
پنزیاس تنها نیست. شواهد کیهانشناسی دیگر دانشمندان برجسته از جمله جرالد شرودر، فیزیکدان سابق MIT و آلن سندیج، ستارهشناس بزرگ Caltech، را وادار کرده است تا وجود یک خالق متعال فراتر از مکان و زمان را به عنوان بهترین توضیح برای منشأ جهان متناهی ما تأیید کنند.
ما در جایی زندگی میکنیم که فیزیکدان استرالیایی، لوک بارنز، آن را “جهان بسیار خوششانس” مینامد، جایی که قوانین اساسی و پارامترهای فیزیکی به نحوی با اندازههای دقیق و مقادیر مناسب “تنظیم” شدهاند تا زندگی ممکن شود. احتمالات باورنکردنی در مقابل رخ دادن این رویداد حتی فیزیکدانان ندانمگرا و خداناباور را نیز به شگفتی واداشته است. همانطور که فیزیکدان بریتانیایی پل دیویس گفته است، “نمودِ نظم در عالم مافوق درک است.” جورج گرینشتاین، فیزیکدان خداناباور، ناهماهنگی شناختی مشابهی را بیان میکند: «مدام این تصور بوجود میآید که میبایست پای برخی عوامل ماوراءطبیعی در میان باشد…»
زیستشناسی مولکولی از حضور در سلولهای زنده دنیای بینظیر فناوری اطلاعاتی نانو (کد دیجیتالی در DNA و RNA) پردهبرداری کرده است. ماشینهای مولکولی کوچک با ساختاری پیچیده، سیستم ذخیرهسازی، انتقال و پردازش اطلاعات پیچیدهای که هرچند شبیه پیشرفتهترین فناوری دیجیتال ماست، اما از آن هم پیشرفتهتر است.
این انتظاری نیست که کسی از فرآیندهای کور مادیگرایانه داشته باشد. خود داوکینز با این موضوع موافق است و اخیراً اعتراف کرده که «از پیچیدگی مینیاتوری ماشینهای پردازشِ داده در سلول زنده» به شدت حیرتزده شده است.
خب با این همه شواهد چه نتیجهای باید بگیریم؟
خداناباوران علمگرا به نوبه خود تئوریهای پیچیدهتر و خیالانگیزتری را ابداع کردهاند. آنها طراحان بیگانه را برای توضیح سِرّ حیات معرفی میکنند. آنها چند جهان موازی برای توضیح تنظیم دقیق و معادلات ریاضی مفصلی هم در تلاش برای بهره برداری از فیزیک جهت نشان دادن چگونگی آغاز جهان از “هیچِ” فیزیکی طرح کردهاند.
اما اگر خداناباوران علمگرا در اشتباه باشند چه؟ چه میشود اگر جهان دقیقاً دارای ویژگیهایی باشد که در صورت وجود یک خالق هوشمند و هدفمند در پشت پرده، باید انتظارش را داشته باشیم؟
در کتابم با عنوان بازگشت فرضیه خدا، تبیین میکنم که جهان دقیقاً چنین ویژگیهایی دارد و احتمال امیدوارکنندهای ایجاد میشود. احتمالی مبنی بر اینکه ما محصول «یک بیتفاوتی کور و بیرحم» نیستیم، بلکه با هدف خلق شدهایم – هدف اصلی، ما بودیم.
تاریخشناس بریتانیایی پل جانسون استدلال کرده است که”وجود یا عدم وجود خدا مهمترین سوالی است که ما انسانها میتوانیم بپرسیم.” با توجه به شواهد علمی که اکنون در اختیار داریم، ممکن است زمان آن رسیده باشد که این سوال را بررسی یا بازنگری کنیم.
نوشته : استیفان مایر
منبع :