دیوید کینامن رئیس سازمان تحقیقاتی معروف بارنا است. یکی از زمینههای اصلی کار او تحقیق در مورد مسیحیت است. او در کتاب «مرا از دست دادی. چرا مسیحیان جوان کلیسا را ترک میکنند … و بازاندیشی در ایمان» به چند دلیل اصلی درباره اینکه چرا جوانان 18 تا ۲۹ساله میگویند مسیحیت را ترک میکنند پرداخته است. در فهرست شش دلیل کلی برای ترک ایمان جوانان، سومین دلیلی بر اساس تحقیقات گسترده بارنا، این است که جوانان 18 تا ۲۹ساله معتقدند مسیحیت ضدعلم است. او مینویسد:
«بسیاری از جوانان مسیحی به این نتیجه رسیدهاند که ایمان و علم ناسازگار هستند. بااینحال، آنها نقش عمدتاً مفیدی که علم در جهانشان ایفا میکند را میبینند (در پزشکی، فناوری شخصی، سفر، مراقبت از دنیای طبیعی و سایر زمینهها). علاوه بر این، علم به لحاظ دردسترسبودن در مقایسه با کلیسا موقعیت متفاوت و ارجحی دارد. علم از پرسشها و شک و تردیدها استقبال میکند، درحالیکه مسائل اعتقادی غیرقابلنفوذ به نظر میرسند.»
وی خاطرنشان کرد که این تحقیق نشان داده که 29 درصد از جوانان 18 تا 29 ساله معتقدند که کلیساها با دنیای علمی که ما در آن زندگی میکنیم همخوانی ندارند، در حالی که یک چهارم (25 درصد) مسیحیت را ضد علم توصیف کردند. کینامن در ارتباط با همین موضوع داستان کاتولیکی به نام مایک را تعریف میکند که به خداناباوری روی آورد. مایک گفت: «کلاس دهم که بودم شروع به یادگیری در مورد فرگشت کردم. انگار اولین پنجره من به دنیای واقعی بود. اگر بخواهم صادق باشم فکر میکنم که آموختن علم، همان به اصطلاح تیر خلاصی بود که کمر شتر را شکست. در کلیسا متوجه شده بودم که نمیتوانم هم به علم و هم به خدا اعتقاد داشته باشم و همینطور هم شد. من دیگر به خدا ایمان نداشتم.» کینامن این تحقیق را اینگونه خلاصه کرد: «مسائل علمی یکی از نقاط مهم جدایی نسل بعدی از مسیحیت است.»
ما بیش از چهار دهه است که در نشریه Apologetics میدانیم که چنین است. ما از تعداد بیشماری والدین دلشکسته شنیدهایم که چگونه فرزندان مسیحی وفادارشان ایمان خود را به خدا رها کردند و به رویکرد «صادقانهتر و روشنفکرانهتر» که توسط علم مدرن خداناباورانه ارائه شده روی آوردند. در حقیقت، این مشکل غمانگیز یکی از دلایل اصلی وجود نشریه Apologetics است. علاوه بر این، این موضوع باید بستری فراهم کند که هر رهبر کلیسایی، بزرگتر، واعظ، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ و اعضای کلیسا از خود بپرسند که چه کاری میتوان انجام داد. بیایید چندین روش را برای برخورد با این وضعیت بررسی کنیم.
1- نیاز به تعلیم در مورد موضوع را تشخیص دهید
بسیاری از افراد در کلیسای خداوند بدون اینکه با سؤالاتی در مورد نحوه تعامل علم و کتاب مقدس به چالش کشیده شوند، بزرگ شدند. به همین دلیل، آنها این واقعیت را نمیشناسند که جوانان در کلیسا امروز به طور مداوم با اطلاعاتی بمباران میشوند که ادعا میکند مسیحیت و علم در دو سر مخالف طیفِ حقیقت قرار دارند. سؤال سادهای که باید توسط هر گروه و انجمنی در کلیسا پرسیده شود این است: ما برای کمک به جوانان خود در مسیر درک رابطه بین علم، کتاب مقدس و مسیحیت چه میکنیم؟ چه کلاسهایی برای پرداختن به این موضوع برنامهریزیشده است؟ کدام سرفصلهای درسی را بهدقت ارزیابی کردهایم که قدرتمندترین مطالب برای مقابله با چنین مسائلی باشد؟ ما از چه سمینارها یا مجموعههای تصویری ویژهای استفاده کردهایم (یا قصد داریم از آنها استفاده کنیم) تا به جوانان خود در مواجهه با این چالش بسیار جدی برای ایمانشان کمک کنیم؟ اگر پاسخ به این سؤالات، «هیچچیز، خیلی کم، نه زیاد، و ما نمیدانیم» باشد، پس احتمال زیادی وجود دارد که بسیاری از جوانان کلیسا به دلیل این چالش بیپاسخ، دچار مشکل در ایمان خود شوند.
2- حقیقت را آموزش دهید: علم و کتاب مقدس با هم سازگار هستند
احساس اولیه توسط مسیحیان جوانی که ایمان را بر اساس «علم» ترک میکنند این است که علم و کتاب مقدس هر دو نمیتوانند درست باشند. این یک گزاره نادرست است که توسط شیطان طراحی شده است تا جوانان ما را مجبور به انتخابی کند که هرگز نباید انجام شود. با مقایسه این مطلب با دیگر دوراهیهای نادرست میتوانید بهسرعت متوجه شوید که این رویکرد چقدر شیطانی است.
آیا میخواهید یک روشنفکر متفکر باشید یا میخواهید یک مسیحی باشید؟
آیا میخواهید به فکر مردم و حقوق آنها باشید یا میخواهید در مورد سقطجنین مخالف حق انتخاب باشید؟
آیا میخواهید مردم را دوست داشته باشید و با آنها مهربان باشید یا میخواهید بیاموزید که خداوند فقط کسانی را نجات میدهد که به عیسی ایمان دارند؟
هر یک از این ایدهها بهگونهای ارائه میشود که انگار فقط یکی میتواند درست باشد. هنگام پرداختن به مسئله علم و کتاب مقدس، متوجه میشویم که علم واقعی و درک صحیح از کتاب مقدس همیشه با یکدیگر همخوانی دارند. دکتر مایکل هوتس که دارای مدرک دکتری از MIT است و برای ناسا کار میکند، مقالهای عالی در مورد این موضوع با عنوان «علم واقعی دوست مسیحیان است» نوشته است. درحالیکه به اکثر جوانان توسط مؤسسات آموزشی سکولار آموزش داده میشود که علم و کتاب مقدس با هم ناسازگار هستند، آنها مجهز به حقیقتی که نشان میدهد این ایده نادرست است، نشدهاند. نگاه صادقانه به علم واقعی همیشه ایمان به کتاب مقدس را افزایش میدهد.
3- همه «علوم» یکسان نیستند
نقلقول دیوید کینامن از مایک بهعنوان یک خداناباور، بینشی دقیق از چالش و درگیری واقعی را به ما میدهد. او اظهار داشت که یادگیری در مورد فرگشت را از کلاس دهم شروع کرده است و در آن زمان بود که متوجه شد «یادگیری علم بهاصطلاح تیرخلاصی بود که کمر شتر را شکست.» او فرگشت را با علم یکی کرده است. متأسفانه در مورد جنبههای غیرعلمی فرگشت حقیقت را به او نگفتهاند. اغلب اطلاعاتی که بهعنوان واقعیت علمی به خورد جوانان داده میشود، در واقع حقیقت علمی نیست. وظیفه ما بهعنوان مسیحیان این است که تفاوت را به جوانان خود نشان داده ابزارهایی را به آنها بدهیم تا بین حقیقت و خطا تمایز قائل شوند. ما باید مصمم باشیم که جوانان خود را به دنیا بفرستیم و بدانیم که آنها باید «همه چیز را بیازمایند» و «به آنچه نیکوست بچسبند» (اول تسالونیکیان 5: 21). ما نمیتوانیم اجازه دهیم که مجامع ما را چنان سادهلوحانه ترک کنند که گویا هر چیزی که یک استاد خداناباور «علم» مینامد، علم واقعی است. تفاوت زیادی بین علم معتبر و نظریههای نادرست مانند فرگشت، زیستزایی و مدل انفجاری بیگ بنگ وجود دارد.
4- آیا علم مدرن از پرسشها و شک و تردیدها استقبال میکند؟
بر اساس تحقیقات بارنا، بسیاری از جوانانی که مسیحیت را ترک کردند، به این گزاره معتقد بودند «به نظر میرسد علم از پرسشها و شک و تردید استقبال میکند، درحالیکه مسائل ایمانی غیرقابلنفوذ به نظر میرسند». واجب است که ما حقیقت این ایده نادرست را به جوانان خود نشان دهیم.
علم خداناباورانه و تکاملیای که امروزه در بیشتر سیستمهای آموزشی تدریس میشود، بههیچوجه از پرسشگری صادقانه استقبال نمیکند. در واقع دقیقاً برعکس این موضوع صادق است. باید این حقیقت به جوانان گفته شود که تمام اکتشافات و تحقیقات علمی که حتی به طراحی هوشمند اشاره میکنند فوراً رد میشوند. تحقیقات علمی معتبری که چارچوب زمانی میلیاردها سال زمینشناسی مدرن را زیر سؤال میبرد، رد میشود. اکتشافات علمی که مدل بیگ بنگ را رد میکنند بهسرعت «بیاعتبار» میشوند.
در سال 2007، خداناباور برجسته جهان، آنتونی فلو کتابی را با همکاری روی وارگزی منتشر کرد با عنوان: «خدایی وجود دارد: بدنامترین خداناباور جهان چگونه ایماندار شد.» فلو چندین بار در کتاب اشاره کرد که شعار او در زندگی این بود که «شواهد را دنبال کن». او در ادامه اعتراف کرد: «خیلی سریع، خیلی راحت و به دلایلی که بعدها به نظرم اشتباه آمد، به این نتیجه رسیدم که خدا وجود ندارد».
فلو در کتابش به مستندسازی تمام یافتههای فلسفی و علمی مدرنی پرداخت که او را به این نتیجه رساند: «من از پی شواهد و استدلالها رفتم به جایی که من را رهنمون شدند و این مرا به پذیرش وجود موجودی خودوجود، تغییرناپذیر، غیرمادی، قادر مطلق و دانای کل هدایت کرد.» فکر میکنید جامعه خداناباور «علمی» چگونه با نتیجهگیری دکتر فلو برخورد کرد؟ روی وارگِس در مقدمه کتاب، واکنشهای جامعه علمی که زمانی فلو را بهعنوان یک قهرمان میستودند، شرح داد. او نوشت: «به طرز عجیبی، واکنش همکاران خداناباور فلو به خبر AP به سمت هیستری گرایش داشت… توهینهای بیمعنی و تمسخرهای کودکانه در وبلاگهای آزاداندیش رایج بود… طرفداران مدارا، خودشان چندان اهل مدارا نبودند و به نظر میرسد که فقط متعصبان مذهبی نیستند که دگماتیسم، بیادبی، تعصب و پارانویا را به انحصار خود درآوردهاند.» جوانان ما باید بدانند که جامعه مدرن خداناباور «علمی» تا زمانی که دقیقاً و فقط به نتایجی برسید که آنها «علمی» تلقی میکنند، بسیار پذیرای پرسش بوده و منعطف است.
5- آنها باید انتخاب کنند
درحالیکه جوانان ما هرگز مجبور به انتخاب بین علم حقیقی و کتاب مقدس نیستند، اما آنها باید انتخاب کنند. در فرهنگ سکولار امروزی، اکثریت مربیان، اساتید، سیاستمداران و رهبران جهان اعتقاد غلط به کتاب مقدس و علم داشته و آنها را بهاشتباه آموزش میدهند. اکثریتقریببهاتفاق اساتید دانشگاه آشکارا خداناباور هستند و بسیاری از آنها تخریب ایمان مسیحی دانشجویان جوان خود را هدف شخصی خود قرار دادهاند. جوانان مجبورند تصمیم بگیرند که آیا حقیقت را بیشتر از خطا دوست دارند و آیا حاضرند برای حقیقت ایستادگی کنند، حتی اگر چنین موضعی برای آنها هزینه داشته باشد. جامعه زمینشناسی مدرن یک چارچوب زمانی میلیاردها ساله را اتخاذ کرده است که بر اساس علم قوی نیست. اگر امروز یک جوان بخواهد زمینشناس شود، بهرغم شواهد علمی و واقعی که مخالف آن است، تحت فشار قرار میگیرد تا همین چارچوب زمانی را اتخاذ کند. اگر جوانان از خط احزاب «علمی» مدرن پیروی نکنند، ممکن است متوجه شوند که دانشگاهها و مشاغلی که مدارک و فرصتهای زمینشناسی را ارائه میدهند، حتی به آنها اجازه ورود به کلاسهایشان را نمیدهند. در نهایت، جوانان ما باید بین ایمان به حقیقت و قربانیکردن حقیقت یکی را انتخاب کنند، زیرا آنها چیز بیشتری میخواهند، مانند بهرسمیتشناختن، پذیرش، پیشرفت تحصیلی یا اینکه بهعنوان بخشی از نخبگان روشنفکر دیده شوند.
عهد جدید یک مثال عالی از این دوراهی به ما میدهد. نویسنده در کتاب یوحنا شواهد بسیاری ارائه میدهد که ثابت میکند عیسی پسر خدا است. معجزاتی که او انجام داد و پیشگوییهایی که انجام داد صحت ادعاهای او را تأیید میکند. این شواهد آنقدر قانعکننده بود که متن میگوید: «اما حتی در میان حاکمان بسیاری به او ایمان آوردند» (یوحنا 12:42). با این حال، «باور» آنها برای آنها ارزش کمی داشت. متن ادامه میدهد، «با این همه، بعضی از سران قوم یهود ایمان آوردند که او همان مسیح است، ولی به کسی نگفتند چون میترسیدند فریسیان از کنیسه بیرونشان کنند. در واقع چیزی که برای این اشخاص اهمیت داشت، جلب نظر و احترام مردم بود نه جلب رضای خدا» (یوحنا 12: 42-43).
جوانان ما با یک انتخاب روبرو خواهند شد: نه انتخاب بین علم و کتاب مقدس؛ انتخاب بین حقیقت و خطا. آیا ما به آنها بنیانی دادهایم که بهاندازه کافی آنها را برای ایستادگی روی حقیقت آماده میکند، درحالیکه بقیه دنیا به آنها فشار میآورد که یک دروغ را باور کنند؟ همانطور که عیسی بهصراحت بیان کرد: «اگر جهان از شما متنفر است، بدانید که قبل از اینکه از شما متنفر باشد از من متنفر بوده است. اگر اهل دنیا بودید، دنیا شما را دوست میداشت. اما چون از دنیا نیستید، از شما متنفر است» (یوحنا 15: 18-19). اجازه دهید آنقدر سادهلوح نباشیم که فکر کنیم شیطان در سیاست، ورزش، تجارت و بیشتر رسانهها نفوذ کرده است اما به نحوی دست از سر «علم» مدرن برداشته است.
نویسنده: کایل بوت
https://apologeticspress.org/young-people-leave-the-faith-because-they-believe-christianity-is-anti-scienc